بعد از یک دهه و اندی معلمی و کلاس داری،هر وقت دانش آموزی تقلب کرده،بدجوری دیدم بهش عوض شده و دست خودم نیست.حس می کنم دزدی کرده،خیانت کرده و بدترین توهین را به من که با صداقت باهاشون رفتار کردم،روا داشته اند.
قیاس مع الفارق هستش،ولی به ذهنم رسید که قرآن حق داره بگه که اگه ما با اونهمه لطفی که خدا در حقمون میکنه،دزدی،خیانت کنیم و کفر بورزیم به آتش دوزخ مبتلا خواهیم شد.
برای بامزه شدن مطلب ! بدنیست عکس آخرین شاهکار و تقلب دانش آموزام رو بذارم.خودم هم از این کشفم تعجب کردم.۲ دانش آموز ردیف جلوی کلاس نشسته بودند و روی تخته سیاه(سبز!) که حالا دیگه استفاده ای ازش نمیشه و وایت بُرد روی اون نصب شده،املای درس جدید رو بطور کامل ! نوشته بودند تا به موقع بهره برداری کنند !
نمایشگاهی از آثار طراحان هرمزگان...(بزودی)
من بچه سیریکم جند روز پیش اومدم کنگ پیش دوستام.شهرتون خیلی قشنگ بود
سلام...به شهر خودتون خوش آمدید.
سلام
تقلب از خانواده دروغ است و همه می دانیم که دروغگو حافظه ای بسیار قوی دارد. بخوانیم:
اولین بار در کلاس اول راهنمائی سعی کردم در امتحان درس تاریخ تقلب برسانم که لو رفت و مؤاخذه شدم.
دومین بار در کلاس دوم راهنمائی با دستیابی به سؤالات امتحانی که بین کلاس های دو مدرسه مشترک بود در درس علوم نمره 20 گرفتم که در غیر این صورت 14 تا 17 می شدم. البته با دستیابی به پرسش هائی که احتمال مشابه نبودنش با پرسش های امتحانی ما وجود داشت تا لحظه امتحان چند روز را در اظطراب به سر بردم، دبیر سهل انگارم را بیش از خودم مقصر می دانم.
سومین بار در سال اول دانشگاه که لو رفت و بسیار شرمنده شدم.
چهارمین بار در سال چهارم دانشگاه به گونه ای متفاوت امکان دستیابی به پرسش های امتحان مکانیک خاک را یافتم که استقبال و استفاده نکردم و در نتیجه با کار و تلاش خودم از آن درس نمره جیم، چیزی حدود 11 تا 14 شدم که در غیر این صورت 20 یا الف می شدم.
دروغ مانند خیلی چیزهای بد دیگر بین ما ایرانی ها ریشه ای ستبر و کهنسال دارد. در اوستا به پندار، گفتار و کردار نیک اشاره شده است. داریوش در کتیبه های تخت جمشید و بیستون از اهورا مزدا می خواهد که کشورش را از سه بلای دروغ، دشمن و خشکسالی نگه دارد. در قرآن کریم بارها از چگونگی سرانجام مکذبین گفتگو شده است.
شیخ بزرگوار سعدی در حکایت اول گلستان، از دروغ مصلحت آمیز می نویسد که برخی بر او خرده می گیرند که در نظر بعدی به آن می پردازم.
تقلب و دروغ یه هر دلیل و در هر شکل بد است. بدون تردید. اما این را هم اشتباه می دانم که با یک یا چند دروغ و تقلب دیدمان بطور مطلق نسبت به کسی دگرگون شود. ما در ارزیابی ها به قانون صفر یا بیست معتقدیم، اگر کسی بیست نباشد ناگزیر صفر است. با اینکه نمرات 10 تا 15 هم خوب است گرچه 16 تا 20 عالی است. به متقلب هم باید نمره داد و از پیشرفت یا پسرفتش در دروغ آمار تهیه کرد و معدل گرفت.
سلام مجدد
سعدی یکبار در گلستان و یکبار در بوستان با قتل نفس به روشنی مخالفت می کند. اولی همان دروغ مصلحت آمیز است.
او به شیرینی از دید وزیر نیک محضر سخن می گوید، بخوانیم:
پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد. بیچاره در آن حالت نومیدی ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن، که گفته اند هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید.
وقت ضرورت چو نماند گریز
دست بگیرد سر شمشیر تیز
اذا یئس الانسان طال لسانه
کسنور مغلوب یصول علی الکلب
وقتی انسان راه گریز نداشته باشد زبان درازی می کند- مانند گربه شکست خورده که به سگ حمله ور می شود.
ملک پرسید چه می گوید؟ یکی از وزیران نیک محضر گفت ای خداوند همی گوید: والکاظمین الغیظ والعافین عن الناس، ملک را رحمت آمد و از سر خون او درگذشت. وزیر دیگر که ضد او بود گفت ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفتن. این، ملک را دشنام داد و ناسزا گفت. ملک روی از این سخن در هم آورد و گفت آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا زین راست که تو گفتی، که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خبثی و خردمندان گفته اند: دروغی مصلحت آمیز به که راستی فتنه انگیز. هر که شاه آن کند که او گوید- حیف باشد که جز نکو گوید.
سلام مکرر
و اما دومی، بخوانیم:
یکی را خری در گل افتاده بود- ز سوداش خون در دل افتاده بود- بیابان و باران و سرما وسیل- فروهشته ظلمت در آفاق، ذیل- همه شب در این غصه تا بامداد- سقط گفت و نفرین و دشنام داد- نه دشمن برست از زبانش نه دوست- نه سلطان که این بوم و بر زان اوست- قضا را خداوند آن پهندشت- در آن حال منکر بر او برگذشت- شنید این سخن های دور از صواب- نه صبر شنیدن نه روی جواب- ملک شرمگین در حشم بنگریست- که سودای این، بر من، از بهر چیست؟- یکی گفت، شاها به تیغش بزن!- که نگذاشت کس را، نه دختر نه زن- نگه کرد سلطان عالی محل- خودش در بلا دید و خر در وحل- ببخشود بر حال مسکین مرد- فرو خورد خشم سخن های سرد- زرش داد و اسب و قبا پوستین- چه نیکو بود مهر در وقت کین.- یکی گفتش ای پیر بی عقل و هوش- عجب رستی از قتل، گفتا خموش- اگر من بنالیدم از درد خویش- وی انعام فرمود در خورد خویش- بدی را بدی سهل باشد جزا- اگر مردی، احسن الی من اسا.
سلام آخر
شیخ بزرگ ما آدم است، بت نیست، خدا هم نیست پس باید و حق هم هست که گاهی اشتباه بیندیشد، بگوید یا بنویسد.
از آنجا که یکی از اهداف وبلاگ دخت کنگ حقوق زنان است شعر زیر را هم اگرچه جایش اینجا نیست، از باب هفتم بوستان "در عالم تربیت" از شیخ که خوب آغاز می کند و بد به پایان می برد، بخوانیم:
زن خوب فرمانبر پارسا- کند مرد درویش را پادشا- برو پنج نوبت بزن بر درت- چو یاری موافق بود در برت- همه روز اگر غم خوری غم مدار- چو شب غمگسارت بود در کنار- کرا خانه آباد و همخوابه، دوست- خدا را برحمت نظر سوی اوست- چو مستور باشد زن و خوبروی- بدیدار او در بهشت است شوی- کسی بر گرفت از جهان کام دل- که یکدل بود با وی آرام دل- اگر پارسا باشد و خوش سخن- نگه در نکوئی و زشتی مکن- زن خوش منش دل نشانتر که خوب- که آمیزگاری بپوشد عیوب- ببرد از پریچهره زشتخوی- زن دیو سیمای خوش طبع، گوی- چو حلوا خورد، سرکه از دست شوی- نه حلوا خورد، سرکه اندوده روی- دلارام باشد زن نیکخواه- ولیکن زن بد خدایا پناه- چو طوطی کلاغش بود همنفس- غنیمت شمارد خلاص از قفس- سر اندر جهان نه به آوارگی- وگرنه بنه دل به بیچارگی- تهی پای رفتن به از کفش تنگ- بلای سفر به که در خانه جنگ- به زندان قاضی گرفتار به- که در خانه دیدن بر ابرو گره- سفر عید باشد بر آن کدخدای- که بانوی زشتش بود در سرای- در خرمی بر سرائی ببند- که بانگ زن از وی برآید بلند- چو زن راه بازار گیرد بزن- و گرنه تو در خانه بنشین چو زن- اگر زن ندارد سوی مرد گوش- سراویل کحلیش در مرد پوش- زنی را که جهلست و ناراستی- بلا بر سر خود نه زن خواستی- چو در کیله جو امانت شکست- از انبار گندم فروشوی دست- بر آن بنده حق نیکوئی خواستست- که با او دل و دست زن راستست- چو در روی بیگانه خندید زن- دگر مرد گو لاف مردی مزن- زن شوخ چون دست در قلیه کرد- برو گو بنه پنجه بر روی مرد- ز بیگانگان چشم زن کور باد – چو بیرون شد از خانه در گور باد- چو بینی که زن پای بر جای نیست- ثبات از خردمندی و رای نیست- گریز از کفش در دهان نهنگ- که مردن به از زندگانی به ننگ- بپوشانش از چشم بیگانه روی- وگر نشنود چه زن آنگه چه شوی- زن خوب خوش طبع، رنجست و بار!- رها کن زن زشت ناسازگار- چه نغز آمد این یک سخن زان دو تن- که بودند سرگشته از دست زن- یکی گفت کس را زن بد مباد- دگر گفت زن در جهان خود مباد- زن نو کن ای دوست هر نوبهار- که تقویم پاری نیاید بکار!- کسی را که بینی گرفتار زن- مکن سعدیا طعنه بر وی مزن- تو هم جور بینی و بارش کشی- اگر یک سحر در کنارش کشی.
گویا شیخ، زن بد در سرای داشته است اما این گونه داوری یکسویه هم درست و پذیرفتنی نیست و زشت است.
با این حال سعدی را دوست دارم و بزرگش می دارم با نمره 18.
با پوزش از طولانی شدن کلام و باز به گفته سعدی،
سعدیا یسیار گفتن عمر ضایع کردن است- وقت عذر آوردن است استغفرالله العظیم.
بی شک ایناها کردان های آینده هستند سخت نگیرید
متوجه نشدم !
سلام
به نظر شما یک نونهال تقلب را از که آموخته؟
آیا پدری که به فرزندش سفارش می کند تا فرضا در جواب یک طلبکار بگوبد خانه نیست یا از چراغ قرمز عبور می کند یا ...
بی تقصیر نیست؟
به روزم
سلام
تقلب این عزیزان در برابر مدرک تقلبی دکترا از دانشگاه اکسفورد هیچ است .
سلام
تقلب هم هنر شى:d
سلام
واقعا همچین تقلبی شاهکاره؟؟؟
این روشها قدیمی شده!!
سلام خانم قاسمی
آرزوی سلامتی همیکی دارم
درآخرین سفر بکالکوت بودم واز تنیجه این شعر درباریه دختران کالکوتی از ناخدایان کنکی
خواهش دارم سر بزنی
ضالح
سلام و درود
هرچند با دروغ و تقلب اصلا میانه خوبی ندارم و شدیدا اعتقاد دارم بسیاری از مشکلات جامعه ما ریشه اش در همین اخلاق و رفتار ناپسند است اما درباره تقلب دانش آموزها هم می شود آنرا نوعی تمرین برای آینده دانست (!) و هم شیطنتی کودکانه. فکر کنم تقریبا همه ما زمانی آنرا تجربه کرده ایم. مگر نه؟!؟
بعد از یک دهه و اندی معلمی و کلاس داری،هر وقت دانش آموزی تقلب کرده،بدجوری دیدم بهش عوض شده و دست خودم نیست.حس می کنم دزدی کرده،خیانت کرده و بدترین توهین را به من که با صداقت باهاشون رفتار کردم،روا داشته اند.
قیاس مع الفارق هستش،ولی به ذهنم رسید که قرآن حق داره بگه که اگه ما با اونهمه لطفی که خدا در حقمون میکنه،دزدی،خیانت کنیم و کفر بورزیم به آتش دوزخ مبتلا خواهیم شد.
برای بامزه شدن مطلب ! بدنیست عکس آخرین شاهکار و تقلب دانش آموزام رو بذارم.خودم هم از این کشفم تعجب کردم.۲ دانش آموز ردیف جلوی کلاس نشسته بودند و روی تخته سیاه(سبز!) که حالا دیگه استفاده ای ازش نمیشه و وایت بُرد روی اون نصب شده،املای درس جدید رو بطور کامل ! نوشته بودند تا به موقع بهره برداری کنند !
نوشته بودند تا به موقع بهره برداری کنند ! ( علاج واقعه پیش از وقوع !!! )
با سلام
خوشبختانه همه معلمین قبل از آن ، دانش آموز ( محصل ) بوده اند . صرفنظر از اینکه نویسنده ازعان دارد که قضاوتش احساساتی و دست خودش نیست ( شاید به این خاطر که دبیر زبان انگلیسی است و صرفنظر از ایرادهای شکلی ، از قلیل دروسی است که توجه به آن و فراگیریش در زندگی روزمره افراد مثمر ثمر خواهد بود ) با وجود این تلاش ما باید درجهت اصلاح نگاهمان باشد . لاری ( من شنیده ام می گویند دروغگو کم حافظه است ) از نظر دهنده گان خوب و تقریبا ثابت وبلاک شهرما ( به نظر می رسد کنگی نباشد ) سعی جدی به عمل آورده تا از شدت برخورد به کاهد .
نویسنده عزیز ، اشکال کار اینجاست که شما به عنوان یک معلم با تجربه و آگاه به ضعفهای جدی نظام آموزشی ما ، از نگاه معلم و مسئولین به دانش آموزان گرفته تا محتوای کتابها درسی و نوع آموزش دهی از یکطرف و مشکلات مالی معلمان تا مشکلات معیشتی خانواده ها و بالطبع تاثیر مخرب آنها بر روحیه دو طرف از طرف دیگر توجه لازم ( حد اقل در نوع برخورد و قضاوتٍ به عمل آورده ) ننموده اید .
خاطره ای از دوران تحصیلی خودم ، کلاس دوم دبیرستان نظام قدیم بودم ( کلاس هشتم ) اکثریت معلمین غیر بومی بودند اگر اشتباه نکنم یک دبیر از لنگه داشتیم ( آقای وجدانی ، فکر می کنم لیسانسه نبود ) ، دبیری جوان و لیسانسه از لنگه به عنوان دبیر دروس تاریخ ، جغرافی و اجتماعی تازه آمده بود . امتحان ثلث سوم به دلایلی به همه 5 سئوال از هر درس گفت و تاکید کرد که حد اقل 4 تای آنها جزو سئوالات امتحانی خواهد بود ، روز امتحان فقط همان پنج سئوال به عنوان سئوال امتحان طرح شده بود ، یکی از همکلاسیها که پشت سرمن نشسته بود با اصرار از من می خواست که جوابها به او برسانم .... با خود گفتم .... دانش آموزهایی هم بودند که به طرق مختلف سوء استفاده می کردند ، بخشی از آنها که الان با آنها مراوده دارم در ادامه زندگی افرادی امانتدار و مفید به جامعه شان شده اند .
مطالب باقی است و فرصت کم پس
تا فرصتی دیگر ....
دوست عزیزم موفق باشی . به تجربه یاد گرفتم اگر از فرگیرانم به اندازه ی توانشان انتظار داشته باشم و هر شخصی با خودش سنجیده و تشویق شود تقلب نمی کنند مشکلاتشان را درک می کنم و در رفع مشکلاتشان کمکشان می کنم و خدا را شکر می کنم که در این دو سال اخیر هیچ دانش آموزی در امتحانات مربوط به درسم تقلب نمی کنند .
سری هم به ما بزنید . به راهنمایی شما نیازمندم چون هنوز تازه کارم .
teach.blogfa.com
سلام.اطلاعاتی راجع به جمعیت مسافت تا بندر عباس و استقبال از برنامه های فرهنگی هنری کنک لازم دارم اگر مقدورست محبت فرمایید. ممنونم.
خیلی خوشحالم که می بینم خانمها هم دارند به سمت دنیای اینترنت کشیده می شن من اینرا نشانه رشد و بالندگی این گروه می دانم و چون دلم می خواهد فضای اینترنت از مردسالاری امروز بویژه در منطقه ما فراتر بره لینک شما در وبلاگم می گذارم و منتظر عمل متقابل شما می مانم
سلام.ایمیل قبلی من بیچاره ظاهرا دچار مشکل شده من اطلاعات فرهنگی اجتماعی از دیار شما لازم دارم. مدیر یک موسسه فرهنگی هستم باید بدونم که انجا استقبالشون از نمایشگاههای کتاب و جنگهای شادی چه جوریه.ممنون میشم اگه راهنمایی کنید.
بابا خیلی سخت می گیری تقلب جزیی از زندگیمان شده مگر غیر ازاینه از بانک وبانکداری بگیر تا بزرگان کشور و سران سه قوه و مردم کوچه وخیابان و .... این که تعجب و حیرت ندارده خانم معلم .
لابد قابل ندونستی ما رو لینک کنی
باشه
موفق باشی
باسلام...برداشت تان اشتباه است...پایدار باشید.
سلام
در پاسخ به جناب فریدون
حق باشماست. گفته می شود - دروغگو کم حافظه است- اما اگر برداشت من درست باشد دروغگو تظاهر به کم حافظگی می کند.
سلام خانم عزیز..
یاد شیطنتهای دوران کلاس و میز و صندلی و درس و مشق و تقلبی افتادم ...دوران تحصیلی ما از این چیزها خیلی بود..تقلبی های گوناگون و عجیب که حتی تصورش رو هم نمیکردی ..فکر کنم این تقلبی ها یک نوع شیطنت بچه های مدرسه رو می رسوند یک نوع تنبلی ...کلک ..بود . از یک طرف اونی که درس می خوند کوشش می کرد تا قبول بشه و اونی که تقلبی می کرد یک نمره رو می گرفتن !! بعضی وقتها سهل انگاریهای از طرف معلم کلاس هم دیده می شد که حق خیلیها هم ضایع می شد . اما ...
من احساس می کنم همون بچه هایی که در زمان مدرسه این کلک و تقلبی را بلد بودند وقتی وارد زندگی نو شدند می بینم هنوز همون فردیه که با کلک تقلبی داره پیش میره..یعنی این پیشه تو ذاتشون مونده !
اما چرا باید تقلبی تو کارمون باشه ...! بودن تقلب و کلاه برداری مگه نمی تونیم پیش بریم ..
مطلبت جالب بود ..
شاد باشی
سلام اینم از شیرینیهای معلمیه دیگه زیاد سخت نگیر
با عرض تاسف ناچار شدم لینک شما را از وبلاگم پاک کنم خیلی دوست داشتم از زادگاه کاری قدیمیتان هم بازدید کننده داشته باشید اما گویا تمایل نداشتید
باسلام...حرفی نیست چون معلم هستم،عادت به معامله ندارم.
سلام خیلی وقت بود به وبلاگتون سر نزده بودم البته از این قبیل کارها دانش اموزان پسر بیشتر می کنند. یه بار روی تخته به انگلیسی نوشته شده بود و امتحان ادبیات بود و با خط زشتی انگلیسی تایژ شده بود دقت که کردم شیطونا جواب سوال ها رو فنگلیش نوشته بودن مثل مسجی که فارسیه ولی به انگلیسی تایپ می شه موفق باشید خواهر گلم.
سلام...واقعا که شیطون و تیزن ...
سلام . جالب بود .
سلام به بهترین معلم دنیا
می خوام برم سر اصل مطلب شما باید ما رو حلال کنید به خاطر اینکه فقط تقلبی دو نفر فهمیدین نه کل بچه ها رو من از روزی که یادم میاد حتی سر کلاس شما هم تقلب کردم روی دستمال کاغذی می نوشتیم با بچه ها کاغذ ردو بدل می کردیم و غیره البته سر کلاس شما فقط تو طول دو سال فقط ۶-۷ دفعه حالا شما رو با چند شیوه تقلبی می کنم تا مچ بچه ها رو بگیرید
مثلا کاغذ رو رون ژاهاشون با چسب می چسبونند و تا شما رفتین مانتو رد می زنن بالاو ...
اونایی که چشاشون تیزه شما باید چشاشونو درویش کنین
کاغذهای کوچولو مچاله می کنن و به هم دیگه مدن
دیگه حوصله ندارم
سلام...چرا من حلال کنم ؟! از خدا طلب بخشش کنید.البته می دونم شهروند خوب و وظیفه شناسی هستین...راستی از متدهای تقلبی و اعترافات تون ممنونم؛)