ترین های خوابگاه در ماه رمضان

ماه رمضان که می شد:   

 

 تنبل ترین دختر خوابگاه مون دیگه ظرفهای نشسته شامش رو زیر تختش بایگانی نمی کرد.تازه با اصرار و خواهش ظرفهای بقیه رو می گرفت تا بشوره.  

وسواس ترین دختر خوابگاه مون با هممون و گاهی توی ظرفی مشترک با یکی دیگه غذا میخورد. 

 

نوبت جارو زدن رعایت نمی شد،چون بودند کسانی که تا پنج بار در یک هفته خوابگاه رو جارو می زدند. 

 

ددری ترین دختر خوابگاه مون محفل انس با قرآن رو رها نمی کرد و بعدش به درس خوندن و بگو بخند با بچه های داخل خوابگاه مشغول می شد. 

 

بی ملاحظه ترین دختر خوابگاه مون با جورابهای چند روز نشسته اش که رنگش از سیاهی به سبز کهربایی ! میزد،هر شب جورابهاش رو می شست وبلکه از فروشگاه سرپرستی جوراب نو می خرید. 

  

بدخواه ترین دختر خوابگاهمون دنبال کار خیر می گشت تا دل بچه هار و بدست بیاره و جبران مافات کنه. 

 

خسیس ترین دختر خوابگاه مون قفل کمدش رو باز نگه می داشت تا هروقت کسی گشنه اش میشد،از خوراکی های اون استفاد ه کنه و اینطوری یه خیری هم به مصرف کننده می رسید چون دیگه خوراکی ها گندیده و دور انداخته نمی شدند. 

 

اما یکی بود که ماه رمضان هم دست از کاراش برنمی داشت.نیمه شب دوچرخه آشپز رو برمی داشت و نوبتی دوستاش رو توی محوطه باغ مرکز سوار می کرد.