دلتنگ خودش....

وقتی خود را در آینه دید، احساس کرد چقدر دلش برای خودش تنگ شده است.مدتها بود وقت درد دل کردن با آینه میز توالتش را هم نداشت.آینه روشویی تنها آینه ای بودکه  قبل از خروج از خانه با عجله بسراغش می رفت.آخر احساس می کرد این آینه خیس و پرلکه،مغرور و پرتوقع را هر روزصبح فقط بایدتمیز کرده و این را بطه یکطرفه را تحمل کند . آ ینه فقط می خواست همواره پاکیزه بنظر رسد،هیچوقت از او نپرسید چرا همیشه عجله دارد؟چشم هایش پراشک و قرمز است؟وبا سکوت کارهایش را انجام می دهد .....به یاد چند سال پیش افتاد آنوقت ها که کاپیتان تیم بسکتبال باشگاه نشاط بود؛پرانرژی-شاد و پرامید تیم شهرستان را رهبری می کرد.از میان ده ها مسابقه استانی و کشوری تعداد شکستشان معدود بود.در آینه لبخندش را شناخت و چشم هایش را دید که به احترام لبخند،کوچک و ریز شدند...احساس کرد آینه میز توالتش را خیلی دوست دارد .به یاد نرگس نقش اول سریال پرطرفدار تابستان ۸۵ افتاد که هروقت ناراحت می شد و گریه می کرد به سراغ آینه می رفت و با پاشیدن آب به آینه و دیدن گریه هایش انگار سبک می شد.نرگس؛ فداکار ودرغم همه شریک بود اما خودش.....در آینه پسر و همسرش را دید.مدتی به آینه خیره مانده بود با خود اندیشید بعد از ازدواجش تمام دعوتنامه های باشگاه را بی جواب گذاشته،از دوستان باشگاهی اش هم خبری نداشت همانطور که کمترین وقت را برای صحبت وحتی شنیدن درددل های دختر خاله اش گذاشته بود.جشن های عروسی،تولد و فارغ التحصیلی فامیل و دوستان را به بهانه وقت نداشتن و گرفتاربودن از دست داده بود.قیافه شوهرش رادر آینه دیدکه به محض ورود به منزل اورا صدازد:( ناهار چی داریم؟من باید سریع بخورم برم شرکت جلسه داریم)پسرش را در حال انجام دادن تکالیفش دید که صدا می زد:(مامان امروز کلمات مشکل درس پنجم را باید درآری،کارعملی جدید درست کنی،یه طرحی هم معلممون داده برای کلاس بکشی)ساعت را نگاه کرد،یک ساعت از خلوتش با آینه گذشته بود.نگاهی به آشپزخانه انداخت .سبزی که صبح خریده بود باید تمیز می کرد،برنج را خیسانده... گوشت فریز بدون استخوان را.....امروز پذیرایی باید گردگیری شود،لباس های ورزشی پسرش رابرای فردا بشوید.راستی شوهرش فردابه ماموریت می رود،ساک و وسایل اوراهم باید آماده می کرد.به معلم پسرش قول داده بود درسی از کتاب علوم را برای نصب در کلاس نقاشی کند.....وسیکل مسولیت های منزل-همسر-پسر و معلم اوبا کثرت می چرخید.

( ادامه دارد) هرگونه نشر وچاپ مطلب بدون هماهنگی با نویسنده ممنوع می باشد.