زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

میم مثل مادر یا جیم مثل جانباز ؟

  در تماشای فیلم های سینمایی اصلا به روز نیستم،بطوریکه فیلم «میم مثل مادر» را پس از گذشت سه سال توانستم تماشا کنم.در نقل داستان فیلم از سایت پایگاه حوزه کمک می گیرم که : 

 « فیلم ماجرای زوجی است که از دل جنگ بر آمده اند، ازدواج کرده اند و اکنون گرفتار یک بحران شده اند. واکنش هر یک از این زن و شوهر، سهیل و سپیده مبین نگره اخلاقی و گوهر روحی و منطق رفتاری شان برابر این بحران است.سهیل مرد سیاست است، پس می تواند نمایشی از وضعیت قدرت باشد. روحیه ای ماکیاولی دارد که در جهان معاصر به معنای واقع بینی، احساساتی نبودن و شناخت ضرورت های قدرت است. سپیده که در جنگ شیمیایی شده، و یولونیست است. آنها متوجه شده اند که به زودی فرزندی خواهند داشت. سونوگرافی نشان می دهد که سپیده فرزندی معلول خواهد داشت. او در جنگ شیمیایی شده و حال نوزاد او با نقص عضو و مشکل تنفسی به دنیا خواهد آمد.سهیل نمی خواهد با این فرزند معلول دچار دردسر و دست و پایش بسته شود. او در لذت و سر مستی قدرت و در آستانه رشد مادی است و حاضر است، همه چیز را فدایش کند. تا آینده اش با خطر مواجه نشود؛ خطری که یک کودک معلول برای فعالیت هایش و موقعیت و اعتبارش فراهم می کند. پس او سپیده را به سقط جنین تشویق می کند.سپیده می خواهد نوزادی داشته باشد و از این پیشنهاد خشنود نیست؛ اما تحت فشار سهیل به این کار تن می دهد؛ لیکن درست در لحظه انجام عمل می گریزد؛ در حالی که آمپول سقط جنین زده است. این کار موجب می شود که سپیده کودکی ناقص به دنیا آورد. سهیل پیشنهاد می دهد که کودک را به آسایشگاه معلولان بسپارند؛ اما سپیده نمی پذیرد و آن دو از هم جدا می شوند...» 

                                                                     

  حتی نام مقدس مادر و نقش پررنگ هنرپیشه اول زن فیلم نیز نتوانست ذهن مرا از تبعات جسمی و روانی جنگ دور کند.جنگی که تبعات آن برای نسل های بعدی همچنان باقی است و حیف است کودک داستان فیلم  و به عبارتی نسل دوم و سوم ایرانی مبتلا به بیماریهای مناطقی که در معرض بمب های شیمیایی بوده اند را جانباز ننامیم.جانبازی که جانبازیش را از جانبازی مادر و پدر به ارث برده و لمس کرده است.نمی دانم آیا قانونی در مجلس برای این جانبازان وضع شده است یا خیر ؟ هزینه درمان و مراقبت از این عزیزان کمتر از جانبازان و ایثارگران دوران جنگ نیست.

            

نظرات 23 + ارسال نظر
اسحاق سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:41 ب.ظ

حالا شما نظر وجواب پرسش من ننویس. فرار از حقیقت تاکی؟

کارشناس جمعه 1 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:18 ب.ظ http://karshenas-kong.blogfa.com

سلام،
با مطالب دید به روزم،بهم سر بزنید

لاری شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:13 ب.ظ

سلام

ارزش مادر و غم نبودن و نداشتن و از دست دادنش را از کودکان باید شنید و بزرگان ما از سعدی گرفته تا ایرج میرزا و مشیری و شهریار چه کودکانه و سوزناک و دلنشین سروده اند. بخوانیم:

در آئینه اشک. . . . (برای مادرم) از شادروان فریدون مشیری (1305 تا 1379)

بی تو سی سال، نفس آمد ورفت،
این گرانجان پریشان پشیمان را.

کودکی بودم، وقتی که تو رفتی، اینک،
پیرمردی است ز اندوه تو سرشار، هنوز.

شرمساری که به پنهانی، سی سال به درد،
در دل خویش گریست.
نشد از گریه سبکبار هنوز!

آن سیه دست سیه داس سیه دل، که تو را،
چون گلی، با ریشه،
از زمین دل من کند و ربود،
نیمی از روح مرا با خود برد.
نشد این خاک به هم ریخته، هموار، هنوز!

ساقه ای بودم، پیچیده بر آن قامت مهر،
ناتوان، نازک، ترد،
تند بادی برخاست،
تکیه گاهم افتاد،
برگ هایم پژمرد. . . .

بی تو آن هستی غمگین دیگر،
به چه کارم آمد یا به چه دردم خورد؟
روزها طی شد از تنهائی مالامال،
شب، همه غربت و تاریکی و غم بود و، خیال
همه شب، چهره لرزان تو بود،
کز فراسوی سپهر،
گرم می آمد در آینه اشک فرود.
نقش روی تو، در این چشمه، پدیدار، هنوز!

تو گذشتی و شب و روز گذشت.
آن زمان ها،
به امیدی که تو، برخواهی گشت،
پای هر پنجره، مات،
می نشستم به تماشا، تنها،
گاه بر پرده ابر،
گاه در روزن ماه،
دور، تا دورترین جاها می رفت نگاه،
باز می گشتم تنها، هیهات!
چشم ها دوخته ام بر در و دیوار هنوز!

بی تو سی سال نفس آمد و رفت
مرغ تنها، خسته، خون آلود.
که به دنبال تو پرپر می زد،
از نفس می افتاد.
در قفس می فرسود،
ناله ها می کند این مرغ گرفتار هنوز!

رنگ خون بر دم شمشیر قضا می بینم!
بوی خاک از قدم تند زمان می شنوم!
شوق دیدار تو ام هست،
چه باک
به نشیب آمدم اینک ز فراز،
به تو نزدیک ترم می دانم.
یک دو روزی دیگر،
از همین شاخه لرزان حیات،
پر کشان سوی تو می آیم باز.
دوستت دارم،
بسیار،
هنوز . . .!

پدربزرگ یکشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:47 ق.ظ

سلام ... شاد باشی و پایدار

مردان پیامبر شدند؛

و زنان مادر؛

قداست پیامبران را توانسته‌اند به زیر سوال ببرند؛

ولی قداست مادران را هرگز..!


Playmax یکشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:25 ب.ظ http://www.chavooshi.visit.ws

نمی دونم منظور شما موضوع فیلم هستش یا داستان.
من کاری به موضوع فیلم ندارم فقط اینکه بخشی از فیلم را که واسه من مبهم بود رو میخوام میگم. مطمئناً شما هم اون صحنه ی که سپیده در زمان جنگ در منطقه حاضر بود رو به خاطر دارین . حرف من اینه که در این فیلم اشاره ی به حضور او در منطقه نشده هر چند او در لباس پرستاری دیده میشه ولی بعد از گذروندن از اون دوره . می بینیم که برای امرار معاش و هزینه ها مجبورهـ کار تایپ رو انجام بده .
البته این نظر من بود نسبت به اون ابهاماتی که در فیلم دیدم. در مورد موضوع جانبازیت هم من با نظر شما هم عقیده ام .

سلام...دقیقا همینطوره و منتقدین زیادی این اشتباه کارگردان یا فیلمنامه نویس را زیر سوال بردن ! ...

رهــــا چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:04 ب.ظ http://fair-eng.blogsky.com

خیلی از جانباز ها و خانواده هاشون در وضعیت خیلی سختی دارن زندگی می کنن و هیشکی به فکرشون نیست. اون ها رفتند جنگیدند، حالا یه سری های دیگه دارن حالشو می برن!!

[ بدون نام ] چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:27 ب.ظ http://http://www.reza-gh88.blogfa.com/

آمد آن ماهی که عالم راگلستان میکند

الهام جمعه 8 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:57 ب.ظ http://honarestane-kong.blogfa.com

سلام
ُمطالب خیلی جالبی دارید من وبلاگ جدیدی افتتاح کرده ام. قصددارم در این وبلاگ در مورد نکات خانه داری بنویسم به من سربزنید و خوشحال میشم وبلاگ مرا به دیگران معرفی کنید

فریبا صادق زاده شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:54 ب.ظ http://http://sibe-talkh.blogfa.com/

سکوت شاید کنک تا دنیای تمام افسوس

موسا سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:29 ب.ظ http://dirya.blogsky.com/

سلام دخت خوب کنگ
اشاره بجائیست.

لاتیدان پنج‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:34 ب.ظ

درود
از انرزی بچه استفاده کنید
موفق و موید

Playmax جمعه 15 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:26 ب.ظ

سلام ... خسته نباشید .
میخواستم بدونم با توجه به اینکه به ماه مبارک نزدیک میشم . برنامه گروهی ختم قرآن که سالهای گذشته داشتید را امسال هم دارید ؟
ممنون

سلام جناب چاوشی
امسال مثل پارسال برنامه سازمان یافته ای برای ختم قرآن نداریم.بین اعضاء جمعیت بصورت پراکنده صورت می گیرد.شماره تماس یا مسج:۰۹۱۷۹۴۹۱۹۸۸ خانم یوسفی

فریبا صادق زاده جمعه 15 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:12 ب.ظ http://http://sibe-talkh.blogfa.com/

سلام من چند روز پش نظر دادم ولی مثل اینگه نیست

سلام...نظر هست ولی من نیستم !

روابط عمومی هیئت کاراته بندرلنگه شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:06 ق.ظ http://lengehkarate.blogfa.com

با سلام

با خبر و تصاویر

تیم کاراته البدر بندرکنگ در میدان جهانی افتخار آفرید

به روزم...

منتظر حضور گرمتان هستیم...

بنیامین احمدی شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:11 ب.ظ http://hormoztt.blogfa.com

به ما هم سری بزن
نظری هم داشتی بگو

عاطف جمعه 22 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:35 ق.ظ http://kongestan.blogfa.com

سلام... ماه پربرکت رمضان رو خدمتتون تبریک عرض میکنم به امید قبولی طاعات و عبادات شما در این ماه مبارک..التماس دعا
بروزم

سلام جناب دریاگذر...امیدوارم همگی ما استفاده خوبی از این ماه ببریم...محتاجیم...خدمت می رسیم.

بندرجاسک-فرزاد بادروج جمعه 22 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:27 ب.ظ http://jaski.ir

سلام دادا فریده
کجایی رمضون هم هندو تو پیدات نی که بنویسی.
نکن با ما بلاگریون قهری؟
رمضونت مبارک و ایشالا که همه مون از ای ماه استفاده جون بکنیم

سلام کاکا فرزاد
چه بگم ولله،هر کاری اکنم که بافراغت کامل وبلاگم یه آب و جاری بکنم وقت نابودن.تار عنکبوت همه جاییش ایبستن.مهم فکر ما بلاگریون هن که انشالله تارعنکبوتی نبندت.
روزه داری جسم و روح تون مبارک...

منتقد یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:28 ق.ظ

سلام .لطفا شعار ۲ماه بروزنشدن =انصراف را درعمل نشان دهید!

http://paslengeh.blogsky.com
http://pasbandarlengeh.blogfa.com
http://kolger.blogsky.com
و......

سلام منتقد محترم
همانطور که برای آقا فرزاد نوشتم ،وقت لازم برای آب و جارو کردن وبلاگم پیدا نکردم و عمل نکردن به قضیه ۲(ماه بروزنشدن =انصراف ) نیز جزیی از آن است.شما ببخشید و من تمام سعیم را خواهم کرد.

شبگرد یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:39 ب.ظ http://www.showgard.mihanblog.com

سلام گرامی
با نگاه کن آقا به روزم و منتظر حضور سبز و نظر ارزنده ی شما

رحیمی هلری دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:07 ب.ظ http://oxygen-o2.blogsky.com

سلام
فرا رسیدن ماه ضیافت الهی را تبریک می گویم امیدوارم در دعاهایتان ، محتاجان را فراموش نکنید
طاعات و عبادات قبول

سلام همکار محترم...محتاج ترینیم...انشالله اگر لیاقت داشته باشیم...

بدیس سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ق.ظ http://aaskk.blogsky.com/

سلام...

قاصدک سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:57 ب.ظ http://www.asmane11.blogfa.com

سلام،ممنون ابم بی مه لینک بکنی...

نخلی شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:14 ب.ظ http://dele_sade362@yahoo.com

باعرض سلام وخسته نباشی خدمت همه زحمت کشان ومعلمان وشهرداروشوراوامام جمعه خوب بندرکنگ علل خصوص خانم محمودی وخانم حسن زاده وخانم قاسمی و.............که من به ایشون افتخارمیکنم وارزوی موفقیت درهرزمینه برای ایشون دارم.حرفم اینه که با زحمت وتلاش این نامبرده هاشهرمان چقدرپیشرفت وترقی کرده خیلی خوشحالم ونمیتونم زحمات ایشان را نادیده ببینم .ان شاالله به راضی خداوکمک ما مردم این شهربتونیم دست به دست هم بدهیم واز این که هست ابادترش کنیم.التماس دعا{نخلی}

سلام مرا نیز بپذیرید...ان شاء الله شهر و دل همه مسلمانان آباد و شاد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد