زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

دلتنگ خودش....

وقتی خود را در آینه دید، احساس کرد چقدر دلش برای خودش تنگ شده است.مدتها بود وقت درد دل کردن با آینه میز توالتش را هم نداشت.آینه روشویی تنها آینه ای بودکه  قبل از خروج از خانه با عجله بسراغش می رفت.آخر احساس می کرد این آینه خیس و پرلکه،مغرور و پرتوقع را هر روزصبح فقط بایدتمیز کرده و این را بطه یکطرفه را تحمل کند . آ ینه فقط می خواست همواره پاکیزه بنظر رسد،هیچوقت از او نپرسید چرا همیشه عجله دارد؟چشم هایش پراشک و قرمز است؟وبا سکوت کارهایش را انجام می دهد .....به یاد چند سال پیش افتاد آنوقت ها که کاپیتان تیم بسکتبال باشگاه نشاط بود؛پرانرژی-شاد و پرامید تیم شهرستان را رهبری می کرد.از میان ده ها مسابقه استانی و کشوری تعداد شکستشان معدود بود.در آینه لبخندش را شناخت و چشم هایش را دید که به احترام لبخند،کوچک و ریز شدند...احساس کرد آینه میز توالتش را خیلی دوست دارد .به یاد نرگس نقش اول سریال پرطرفدار تابستان ۸۵ افتاد که هروقت ناراحت می شد و گریه می کرد به سراغ آینه می رفت و با پاشیدن آب به آینه و دیدن گریه هایش انگار سبک می شد.نرگس؛ فداکار ودرغم همه شریک بود اما خودش.....در آینه پسر و همسرش را دید.مدتی به آینه خیره مانده بود با خود اندیشید بعد از ازدواجش تمام دعوتنامه های باشگاه را بی جواب گذاشته،از دوستان باشگاهی اش هم خبری نداشت همانطور که کمترین وقت را برای صحبت وحتی شنیدن درددل های دختر خاله اش گذاشته بود.جشن های عروسی،تولد و فارغ التحصیلی فامیل و دوستان را به بهانه وقت نداشتن و گرفتاربودن از دست داده بود.قیافه شوهرش رادر آینه دیدکه به محض ورود به منزل اورا صدازد:( ناهار چی داریم؟من باید سریع بخورم برم شرکت جلسه داریم)پسرش را در حال انجام دادن تکالیفش دید که صدا می زد:(مامان امروز کلمات مشکل درس پنجم را باید درآری،کارعملی جدید درست کنی،یه طرحی هم معلممون داده برای کلاس بکشی)ساعت را نگاه کرد،یک ساعت از خلوتش با آینه گذشته بود.نگاهی به آشپزخانه انداخت .سبزی که صبح خریده بود باید تمیز می کرد،برنج را خیسانده... گوشت فریز بدون استخوان را.....امروز پذیرایی باید گردگیری شود،لباس های ورزشی پسرش رابرای فردا بشوید.راستی شوهرش فردابه ماموریت می رود،ساک و وسایل اوراهم باید آماده می کرد.به معلم پسرش قول داده بود درسی از کتاب علوم را برای نصب در کلاس نقاشی کند.....وسیکل مسولیت های منزل-همسر-پسر و معلم اوبا کثرت می چرخید.

( ادامه دارد) هرگونه نشر وچاپ مطلب بدون هماهنگی با نویسنده ممنوع می باشد.

نظرات 31 + ارسال نظر
کشمیری ساجده جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:36 ب.ظ http://www.solina.blogfa.com/

اتفاق های سیب دیگه نمی افته گریه نه کن
اجازه ی نشر ...

همیشه گفته ام شما بنیان گذار سبک جدید گفتاری خواهید شد.....اجازه نشر برای روزنامه های طلبکار!!!!!

دختر رویدری جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:43 ب.ظ http://2khtarrooydre.blogfa.com/

سلام
خیلی قشنگ بود
موفق باشی .

سلام
به روی ماه شما....آرزوی موفقیت متقابل دارم و خوش آمدید.

دمدمی شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:42 ب.ظ http://daam.blogsky.com/

اولش کلیشه وسطش جبر و آخر هم تنگنا.
روهمرفته خیلی نرم خشن بود! با پنپه سر قهرمانت را بردیدی اما من دردم اومد.

خب برداشت زیبا و حرفه ای داشتی....ولی من حرفه ای نمی نویسم.....البته اگر قسمت بعد آن را بخوانید و نقد اساسی کنید در حقیقت به من لطف کرده اید

سید جلال شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:57 ب.ظ http://kolger.blogsky.com

آقای سید جلال تولد وبلاگتان مبارک!

زعیییییییییییییییییم رویدر شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:03 ب.ظ

خیلی اندوهگین است.هر وقت که عکس حزین می بینم واقعا دلم می گیره.با اینکه مرد هستم.بعدا چکار می شه کرد مگه مردان هم احساس وعاطفه ندارند؟در هر صورت برای شما خواهر عزیزم ارزوی سلامتی وسربلندی دارم.در ضمن خواهر عزیزم می توانید به اقای جنوبی بگویید که مهرشاد الان دبی هستند وداره البوم جدیدش را می سازه وبیت اون هم اول در سطوه بود ولی حالا در منطقه النجمه است.انشاالله همیشه موفق باش.اخوج الزعیم رویدر.مع السلااااااااااااااااااااااااااامه.

الاخ الزعیم: مردی وجود ندارد که عاطفه نداشته باشد چون درآن صورت در زمره انسان قرار نمی گیرد.....

موسا یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:49 ق.ظ http://zehneziba.blogsky.com/

سلام
فکر می کنم هنوز برای قضاوت زود باشد . منتظر ادامه اش می مانیم ...

حضور و نگاه مهربانانه و درعین حال سازنده شما مسولیت مرا دو چندان می کند....

مهدی صابری یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:55 ق.ظ http://lengehkarate.blogfa.com

بازهم صمیمی و زیبا مثل همیشه
موفقیت شما آرزوی ماست.

برادر خوبم آقای صابری
خسته نباشید و خدا قوت.....حضورصمیمی تان مایه دلگرمی است.

بدبخت یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:53 ب.ظ

خانم یا آقای بدبخت!
با تمام احترامی که نسبت به نظرات شما بزرگواران دارم ولی بخاطر لحن خاصتان نسبت به خانم کشمیری مرا از درج آن معاف فرمایید البته کاش در وبلاگ خودشان این نظر را درج می فرمودید شاید ایشان می توانستند راهنمایی تان بفرمایند.

بندرجاسک دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:19 ق.ظ http://jaski.mihanblog.com/

سلام آقای بادروج
(عذر مرا بپذیرید ....ضمن پاک کردن نظرات غیرقابل درج!با عرض شرمندگی نظر شما نیزاشتباها حذف شد.)خیر زندگی زن لنگه یا کنگی نیست....زندگی یک زن بدون ملیت است می تواند ایرانی باشد هندی عرب وشاید هم افغان و تاجیک......فکر کنم روحیه و زند گی زن شرقی اینگونه است.....

رزیتا دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:46 ق.ظ

سلام روزیتا خانوم
من پیام تسلیت شما را به تک تک افرادی که ذ کر کرده بود ابلاغ کردم.آنها بسیار سلام شما را رساند ند...کاش راهی می جستیید تا با آنان تماس بگیرید.خوشحال می شوم دراین زمینه بتوانم کمکتان کنم.هرطور شما صلاح بدانید.....

سعیدخان دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:47 ق.ظ http://saeed13591271980.blogfa.com

سلام
داستان قشنگی بود ولی ادامه اش رو کی میذارین
خوشحال میشم به منم سر بزنین
موفق باشین
راستی یه وبلاگه خیلی توپم سراغ دارم که یه کاره جدیده تا حالا لنگه اش رو ندیدین به اونم سر بزنین
http://morghevahshi.blogfa.com/

با سلام
متشکرم.دراولین فرصتی که پیش اید قسمت دوم را به روز می کنم.البته با توجه به فصل امتحانات فکر کنم فاصله زمانی افزایش یابد هرچند تلاش می کنم این اتفاق نیفتد.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:29 ب.ظ http://sampadbandar.persianblog.com

بدون عنوان .

حسین شکر بیگی سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:27 ب.ظ http://sedaaa.blogfa.com

سلام! مدتها بود وقت درد دل کردن با آینه میز توالتش را هم نداشت! جالب بود ! شاد باشی

سلام
خیلی خوش آمدید.

نسترن سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:59 ب.ظ http://www.eshtebahezanan.blogfa.com

فریده عزیز سلام
زیر پا گذاشتن آرزوها و...ویا از خود گذشتگی زن که خود چنین خواسته ...واطرافیان این را جزءوظیفه میدانند ....وبعد از گذشت زمان به خود فراموشی اش آگاه میشود...
چه زیبا دردش را به قلم آوردی...
منتظر ادامه اش میمانم...
پایدار باشی

سلام نسترن جان
چه خوب قهرمان را فهمیدی .......چون بر توانایی و حقوق یک زن اشراف کامل داری.متشکرم ....

رامی چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:26 ق.ظ http://www.dehtal.coo.ir/

سلام و خسته نباشید...
بی زحمت هرچه زودتر ادامه داستان رو بنویسین و
اگه زحمتی نیست یه سری هم به ما بزنید. وبا نظرات سودمندتون ما رو در راه پیشرفت راهنمایی کنید.
موفق و پیروز باشید.

سلام اقا رامی
انشاءالله.....اگر افتخاری نصیب گردد مطالب زیبایتان را خواهم خواند

نسترن چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:19 ق.ظ http://www.eshtebahezanan.blogfa.com

دوست عزیز
تصویر زیبایی انتخاب کردین
......
پیروز باشی

اتفاقا در مورد تصویر دوستان نظر دادند که تصویر را از وبلاگ( دختر رویدری) کش رفته ام! ولی من با توجه به عدم تعلق عکس به وبلاگ ایشان (عمومی بودن عکس) وارتباط عکس با موضوع آن را انتخاب کردم.

ابراهیم چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:10 ب.ظ

این" ادامه دارد" کاش به معنای مرسوم آن یعنی ادامه نوشته شما نباشد!
"ادامه دارد " یعنی این به قول شما سیکل است که ادامه دارد و شاید هیچ پایانی برایش قابل تصور نباشد ! آنوقت حق دارد که دلش برای خود تنگ شود.
هیچ وقت یادم نمی رود اشک هایی که در چشمان مخاطبانم در یکی از گفتگو هایم حلقه زده بود. می دانی موضوع بحث چه بود؟ همین خود فراموش شده و فدا شده مان. حدث می زنی شرکت کنندگان چه کسانی بودند؟ ... درست فهمیدی.

سلام جناب دکتر
متاسفانه باید بگویم( ادامه دارد) یعنی داستان ادامه دارد......! هنوز ثلث آن از خود گذ شتگی وفداکاری قهرمان بیان نشده است.در مورد ادامه چرخش سیکل که شکی نیست ولی چرا در این سیکل خود زن وجود ندارد؟وچرا این جریان به ارزش تبدیل شده است؟من اعتقاد دارم حفظ صورت مساله به حل مساله کمکی نمی کند. قهرمان اگر دلتنگ خودش هست باید راهی بجوید به خودش نیز برسد.....البته نظر شخصی ام هست نه اصل غیر قابل تغییر......حضور پرانرزی تان را پاس می دارم.

روابط عمومی هیئت کاراته شهرستان بن پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:09 ق.ظ http://www.lengehkarate.blogfa.com/

سلام
لطفا در نظرسنجی انتخاب برترین کاراته کا شهرستان بندرلنگه در سال85 شرکت فرمایید.
ممنونیم
http://www.lengehkarate.blogfa.com

احمد شبانی دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:17 ق.ظ http://ejtemaeelengeh.blogfa.com/

سلام
وبلاگ خوبی دارید
اگر وقت کردید به ما هم سر بزنید.
واگر مایلید ما رو لینک کنید.

سلام علیکم جناب آقای شبانی
خوش آمدید....ما و جمعیت بانوان بندرکنگ هیچوقت زحمات و راهنمایی های شما را در راه اندازی اولین تشکل غیر دولتی شهرستان بندرلنگه فراموش نخواهیم کرد و مطمئنا باتوجه به تحصیلات و شخصیت قوی تان وبلاگ پرمخاطبی خواهید داشت.

مهدی صابری دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:42 ب.ظ http://lengehkarate.blogfa.com/8508.aspx

http://www.unicef.org/sowc07/profiles/6_zahra.phpسلام این سایت همونیه که دنبالش بودین.

[ بدون نام ] دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:22 ب.ظ

نسترن دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 06:05 ب.ظ http://www.eshtebahezanan.blogfa.com

فریده جان سلام
خیلی مشتاقم ادامه داستانو بخونم
هر بار به امید خوندن ادامه داستان سر میزنم ولی....
برایت لحظات خوش وپربرکتی را آرزومندم

سلام نسترن جان
شما و بقیه دوستان پوزش مرا بخاطر این وقفه زمانی بپذیرید خیلی درگیر امتحانات و امورات جانبی بودم.

محمد سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:28 ب.ظ http://andarz.blogsky.com

که این طور!!!

رزیتا چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:44 ب.ظ

سلام رزیتا خانوم
تسلیت عرض می کنم امیدوارم غم آخرتان باشد و بقای عمر خودتان و عزیزانتان انشاءالله.

مرضیه پنج‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:49 ق.ظ

سلام عزیزم
به موضوع جالبی اشاره کردی ،خودفراموشی!
در مورد آیینه می خواستم بگم.واسه همه یه معنا داره،ظاهر و آراستگی.اما واسه بعضی از افراد می تونه معنای دیگه هم داشته باشه مثلا واسه من، موقعی که افسردام میرم جلو آیینه احساس میکنم آیینه هم بارونیه اونوقت که از آیینه بدم میاد .اما روزی که شادم ،میرم جلو آیینه تمام قشنگی های دنیا رو در آیینه میبینم...

سلام به روی ماه شما
امید وارم امتحانات را با موفقیت پشت سر گذاشته باشی....احساس جالبی نسبت به آینه داری فکر کنم دنیا را در آینه می بینی...

سید محمد موسوی جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:23 ق.ظ http://bijar-az.blogsky.com

سلام
جدیدترین اخبار پیرامون آذربایجان واقوام رادر این وبلاگ ببینید

ظمنآ در لینگ بیجارآذربایجان آدرس سایت های درخترتن وبانوان تابیه شده می توانی بازدید کنید وباهم در اتباط باشید

قادین (بانو)
ومن الله توفیق

گل مینا سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:30 ق.ظ http://adambarfi1.persianblog.com

من چند روز پیش خودم و تو آینه دیدم به خودم سلام کردم :)) نشناختم خودم و..
وبلاگ اختصاصی ناصر www.nasseabdollahi.blogsky.com
واسه شادی طرفداراش و شادی روحش این وبلاگ و لینک کنین جاوید باد ناصریا

امید اینکه همواره خود را در آینه دید ه و شناخته و .....

کیا شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:05 ب.ظ http://parastouha.persianblog.om

سلام .. خوب هستین .. از وبلوگ پریسای عزیز خدمت رسیدم مطلبی که نوشته بودین رو در رابطه با نوشته ایشان بخوانم
خوب میتونم در باره نوشته شما بگم که انگیزه ها و اولویت ها در زندگی باعث طبقه بندی در آن دانست
زمان را نمیتوان کند کرد و ساعات و دقایق را به عقب برگردانند در اخر سر میبینید که بهای هر چیز را به باختن در شکل و اولویت دیگر باید داد .. در هر صورت ما بهای هر چیز را میپردازیم تا چه چیز مهمتر باشد و بر می گذنیم و بهای ان را میدهیم .. اینجا نمیشه کسی رو سرزنش کرد یا درخواست حق کرد
این حرف به معنای این نیست که کار زنان و مادران را نا دیده باید گرفته شود و ارزش خوب ان را رد کرد ولی خوب کانون خانواده احتیاج به ایثار گرانی دارد که سهم اعظم آن بر دوش مادران است و مردان هم به طبع به شکل دیگر درگیر این مسئله هستند
ولی خوب روح لطیف زنان زود رنج تر است .. فعلا

کیا شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:07 ب.ظ http://parastouha.persianblog.com

سلام .. خوب هستین .. از وبلوگ پریسای عزیز خدمت رسیدم مطلبی که نوشته بودین رو در رابطه با نوشته ایشان بخوانم
خوب میتونم در باره نوشته شما بگم که انگیزه ها و اولویت ها در زندگی باعث طبقه بندی در آن دانست
زمان را نمیتوان کند کرد و ساعات و دقایق را به عقب برگردانند در اخر سر میبینید که بهای هر چیز را به باختن در شکل و اولویت دیگر باید داد .. در هر صورت ما بهای هر چیز را میپردازیم تا چه چیز مهمتر باشد و بر می گذنیم و بهای ان را میدهیم .. اینجا نمیشه کسی رو سرزنش کرد یا درخواست حق کرد
این حرف به معنای این نیست که کار زنان و مادران را نا دیده باید گرفته شود و ارزش خوب ان را رد کرد ولی خوب کانون خانواده احتیاج به ایثار گرانی دارد که سهم اعظم آن بر دوش مادران است و مردان هم به طبع به شکل دیگر درگیر این مسئله هستند
ولی خوب روح لطیف زنان زود رنج تر است .. فعلا

باسلام
همیشه زن باید سپر درد و بلا شود ؟ برای شوهر/فرزندان و حتی پدر ومادر ......... کانون خانواده برایم محترم و عزیز است و به همان اندازه حق و سهم زن از لذت و استفاده بردن از لحطات زندگی اش....خوش امدید.

پژواک خاموش پنج‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 04:41 ب.ظ http://p-kh.blogfa.com

سلام
ظاهرا داستان در مورد مسئولیتهای ناخواسته و ناجوانمردانه و تحمیلی بر دوش زنان اشاره داره...قرنها زنان دراسارت خود کامگیهای مردان بودند و هنوز هم هستند قرنهای پر تنش نیاز است تا زنان به حقوق مساوی برسند...بزرگترین مانع بر زنان خود زنان هستند که هنوز به خود باوری نرسیده اند...

باسلام
فرمایش شما کاملا صحیح است مادران خانواده خیلی از نگاه های جنسیتی را نادانسته در قالب اصول تربیتی خود در وجو د فرزندان خود نهادینه می نمایند....

دخت درگهان دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 05:07 ق.ظ http://www.dokhtedargahan.blogfa.com

سلام وبلاگنون قشنگه
یه سر به من بزنید خوشحال میشم

سلام حتما خدمت می رسیم ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد